جدول جو
جدول جو

معنی پینه انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

پینه انداختن(هََ)
پینه کردن. وصله کردن. درپی زدن
لغت نامه دهخدا
پینه انداختن
پینه کردنوصله کردندر پی زدن
تصویری از پینه انداختن
تصویر پینه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چانه انداختن
تصویر چانه انداختن
چانه زدن، کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتنه انداختن
تصویر فتنه انداختن
برپا کردن آشوب، فتنه انگیختن
فرهنگ فارسی عمید
(اُ دَ)
خیمه افکندن. خیمه فرود آوردن. (مجموعۀ مترادفات)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
حرکت آخرین که در زنخ محتضر پدید آید. تشنج آخرین شخص محتضردر فک اسفل. آخرین حرکت تشنجی چانۀ محتضر. کنایه است از مردن. کنایه است از دم درکشیدن و جان سپردن
لغت نامه دهخدا
(وَ)
درهم کردن دو تن پنجه های دست خود را برای زورآزمائی، جنگ و ستیزه کردن. پنجه افکندن:
هرچه خواهی کن که ما را با تو رای جنگ نیست
پنجه با زورآوران انداختن فرهنگ نیست.
قدسی (از آنندراج).
پنجه با ساعد سیمین چو نیندازی به.
؟
- پنجه انداختن به روی کسی، کنایه از درشتی و ستیزه کردن نسبت به بزرگتر از خودی
لغت نامه دهخدا
تصویری از فتنه انداختن
تصویر فتنه انداختن
فتنه افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چانه انداختن
تصویر چانه انداختن
کنایه از مردن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشته انداختن
تصویر پشته انداختن
فرو ریختن قسمتهایی از سقف و دیوار قنات واریز کردن قنات
فرهنگ لغت هوشیار
مقابله کردن نبرد کردن زور کردن با کسی به پنجه پنجه انداختن پنجه گرفتن پنجه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده انداختن
تصویر پرده انداختن
((~. اَ تَ))
آشکار کردن، برملا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چانه انداختن
تصویر چانه انداختن
((~. اَ تَ))
آخرین حرکت فرد محتضر پیش از مرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
رمي الرّمح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
Spear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
بھونکنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
ขว้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
לזרוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
槍を投げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
ছুড়ে ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
창을 던지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
mızrak atmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
भोंकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
кидати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
метать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به آلمانی